وای وای زن وشوهرا

موضوعات

اطلاعات کاربری

مطالب پر بازدید

لینک های سایت

جستجو

خبرنامه

به سایت بزرگ ترین وبلاگ تفریحی ایرانیان خوش آمدید

برای حمایت از ما در سایت عضو شوید

میتوانید این متن را از بخش ویرایش قالب خود ویرایش کنید

وای وای زن وشوهرا

شخصی قاطری داشت که با لگد انداختن زنش را کشته بود هنگامی که اطرافیان برای تسلیت به خانه ی اومی امدند مردهاپس ازعرض تسلیت آهسته به اومیگفتند اگر قاطرت را بفروشی به قیمت خوبی میخریمخنده

تیمسار بهارمست -معروف به سپهبدفردوسی-ازصاحب منصبان فاضل درعین حال بذله گو بوده است عصریک روز جمعه باخانومش روی پل تجریش قدم میزد دراین اثنا یکی ازدوستانش رسید واز اوپرسید اینجا چه کار میکنی بهارمست بی درنگ گفت دارم روز جمعه ام را باحلالم حرام میکنمخنده

مردی تصادف کرد  وبیهوش شداورابه بیمارستان برده بستری کردندپس ازمدتی به هوش آمد وخانوم پرستاری جوان وسپیدپوش رادوروبرخوددیدبه یادحوری های بهشتی افتادوگفت مثل اینکه من توی بهشتم زنش درکنارش نشسته بود گفت احمق این چه حرفیه مگر نمی بینی من درکنارت هستمخنده

زن عزیزم توچراواسم یه پالتو پوست نمیخری اگه من سرما بخورم وبمیرم که خرج کفن ودفن من برات بیشتر تموم میشه مردآره میدونم ولی اون خرج فقط یه دفعس آدم یه بارخرج می کنه و واسه همیشه راحت میشهخنده

مردزن بیوه ای گرفت که برای چهارمین مرتبه شوهرکرده بود دربیماری سختی که مرددچار شد زن بر بالینش گریه میکرد ومیگفت اگر تواز این جهان بروی مرا به که میسپاری مردسربرداشته وگفت به احمق پنجمیخنده

شخصی درمراسم تدفین سومین زن یکی ازدوستانش حضوریافت وقتی که به خانه برگشت سخت اندوهگین بود زنش علت تاثراوراپرسید مردگفت چرا متاثر نباشم درحالی که رفیقم سه مرتبه مرابه این مراسم دعوت کرده ولی من نتوانستم حتی یک بارهم اورابه این مراسم دعوت کنمخنده


درباره : جوک , ,
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

برچسب ها : جوک ,
بازدید : 402
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392 زمان : 18:7 | نویسنده : محمدرضا | لینک ثابت | نظرات ()

مطالب مرتبط
آخرین مطالب ارسالی

بزرگ ترین وبلاگ تفریحی ایرانیان را محبوب کنید
گوگل پلاس